به گزارش سرای نور؛ محله تجریش داستانهای بسیاری دارد؛ از مسجد رفتگرها گرفته تا قبرستانی که بیمارستان شد، از نوستالژی ماه مهر پیرمردهای ۸۰ساله و کوچکترین مسجد ایران و داستانها و داستانهایی که در سینه قدیمیهای شمیران باقی مانده است.
مدل وطنی «دیوار آدامسی» آمریکا
اینکه شما از سر بیکاری و انتظار آدامسهای بی مزهتان را به دیوار بچسبانید و چند سال بعد همین آدامسها بشود جاذبه توریستی(!) چندان پذیرفتنی و حتی باور کردنی نیست، اما در سال ۱۹۹۱ زمانی که مردم فقیر نشین محله سیاتل برای دریافت بلیط تئاتر در کنار دیوار به صف میایستادند، آدامسهای جویده شده خود را به دیوار خانه ای متروک میچسباندند و دیوار جاذبه توریستی ۲۵ ساله را در این شهر به وجود آوردهاند و هر ساله همین آدامسها کلی گردشگر را به تماشای خود دعوت میکنند.
برای مصداق عینی این اتفاق عجیب، البته نیازی نیست حتما سری به سیاتل آمریکا بزنید؛ توی کشور خودمان هم از این دست خلاقیتها به وفور پیدا می شود.
کوی گل رو؛ محله تجریش
اگرچه درختان تنومند و چندین صد ساله بسیاری در خیابانهای تجریش برای قدیمیها خاطره شدهاند و جای خود را به ملزومات زندگی مدرن دادهاند، اما در میان درختان سالخورده باقی مانده، تک درخت کوی «گل رو» ویژگیای دارد که او را از همسالانش متمایز میکند.
۵ سال است که اهالی محله، آن قدر آدامسهای رنگارنگ و تلخ شده خود را به پوست این درخت چسباندهاند که آن را رسما به درخت آدامسی تبدیل کردهاند؛ تنهای از جنس آدامس.
این آدامس و آدامس بازی البته صرفا یک کپی برداری از دیوار توریستی سیاتل نبود. رمز گشایی یکی از اهالی درباره آدامسها هم شنیدنی است: ۵ سال است که هر کسی از این کوچه رد میشود، آدامس خودش را به پوست درخت می چسباند. اما از ابتدا این آدامسهای رنگارنگ فقط حکم چراغ راهنمایی را داشتند(!)
و راوی ادامه میدهد: این درخت درست وسط کوی، سبز شده و الان این آدامسهای رنگارنگ به رانندههای شب هشدار میدهند.
نفرت شاه قاجار از یک عمارت مسکونی و تبدیل آن به مدرسه
در همسایگی درخت آدامسی، از قدیمیترین مدرسه شمیران به سبک جدید اثری نمانده است. مدرسه «شاپور سابق» از سال ۸۵ به کل نابود شد و دبیرستان جلال آل احمد جای آن را گرفت.
اما سیر تطوّر این مدرسه هم داستان شنیدنی و عجیبی دارد. نقل است عمارت ییلاقی فردوس به دستور محمدشاه قاجار ساخته شد، اما مرگ این پادشاه در سردابه عمارت، موجبات دلزدگی ناصرالدین شاه را فراهم آورد و او این بنا را به دامادش دوست علی خان معیرالممالک هدیه داد.
سال ها بعد دوستعلی خان قطعاتی از این محله را به تومانیانس، از تاجران معروف قدیم پایتخت فروخت و او هم پس از ورشکستگی عمارت را قطعه قطعه واگذار کرد. مدرسه شاپور هم حاصل همین دوره است؛ زمانی که علی اصغر حکمت(وزیر معارف) بخشی از باغ را خرید و سال ۱۳۱۸ نخستین مدرسه شمیران را به سبک جدید دایر کرد و با تاسیس این مدرسه، این ملک بد شگون، عاقبت به خیر شد؛ مدرسه ای که تا ده سال پیش هنوز پابرجا مانده بود.
نوستالوژی دانش آموزان مدرسه شاپور در ماه مهر
اگرچه از بنای اصلی مدرسه اثری باقی نمانده، اما دانش آموختگان آن به شدت نوستالوژی باز هستند.
پیرمردهای ۷۰ و ۸۰ ساله اولین جمعه مهر ماه هر سال، با صدای کوبیده شدن چکش بر تخته فلزی صف میکشند و دانش آموز میشوند.
۱۵۰ پیرمرد که خیلی از آن ها حتی ساکن ایران نیستند خودشان را برای این گردهمایی مهم، می رسانند، خاطره میگویند و عکسهای هم کلاسیهای درگذشته شان را دور تا دور موزه سینما می چینند؛ و پای مردگان هم به ضیافت باز میشود.
قبرستانی که بیمارستان شد/ پنجشنبهها اینجا شمع روشن میکنند
تنها چیزی که جلوی این ساختمان سفید یک لحظه هم خاموش نمیشود، صداست؛ تلفیق عجیب اشک و لبخند و آژیر آمبولانس که دائم با گریه و خنده قاطی می شود؛ این جا، بیمارستان شهدای تجریش است.
این «حجم صدا»، در زمینی اتفاق میافتد که زمانی نامش «آرامستان» بوده است؛ بیمارستان شهدای تجریش درست روی یکی از قدیمیترین قبرستانهای شمیران پا گرفته است.
هنوز انگشت شماری از قدیمیهای شمیران شبهای پنجشنبه اینجا جمع می شوند، کنار دیوار بیمارستان شمع روشن میکنند و فاتحه میخوانند.
جنوبیترین تلاقی بیمارستان با پیاده رو، محل دفن بخش مهمی از تاریخ معاصر است. احمد مسجدجامعی عضو شورای شهر تهران داستان ربوده شدن رئیس شهربانی دولت مصدق را این گونه روایت می کند: اینجا محل دفن محمود افشارطوس است. رئیس شهربانی دولت مصدق را اردیبهشت ۱۳۳۲ در میدان بهارستان تهران ربودند، در تلخ آب کشتند، مثله اش کردند و جنازه اش را اینجا به خاک سپردند.
برادر دکتر حشمت اولین پزشک بیمارستان شهدای تجریش
پرونده بیمارستان شهدای تجریش که ورق میخورَد، پر است از اتفاق و شخصیت. آن قدر که غلامرضا محسنی، رئیس بیمارستان شهدای تجریش این جا را بیمارستان سیاسی خطاب میکند.
آن طور که راویهای قدیمی محله میگویند، سال ۴۲ موسی خان نجم آبادی و دکتر امیرحسین حشمت(برادر ابراهیم حشمت، هم رزم میرزا کوچک جنگلی) طبابت را در این آرامستان قدیمی آغاز میکنند.
این خانه بهداشت محقر، در اوایل دهه ۵۰ جای خود را به ساختمان هشت طبقهای میدهد که توسط یکی از وابستگان پهلوی دوم افتتاح شد.
در همین بیمارستان داماد دکتر محمد قریب طرح پزشک روستا را میدهد تا روستاها از پزشک خالی نماند، اما نشد. پرونده پزشکی هاشمی رفسنجانی در روزهای پس از ترور لابه لای پرونده های بیمارستان هنوز باقی مانده است و… .
ماجرای بیسابقه مسجد رفتگرها
در محله تجریش دو مسجد بسیار کوچک هم هست که داستانهای جالبی پشت خود دارند.
ماجرای مسجد شیخ حاج علی از یک باغ بزرگ آغاز میشود؛ دوره فتحعلی شاه قاجار و تهران ۳۰۰ سال قبل.
مالک باغ شیخ علی شریعتمدار استرآبادی، نامی بوده که در گوشهای از این باغ چندین هکتاری، نمازخانه اختصاصی ساخته بود برای نماز جماعتهای خانوادگی.
حدود ۹۰ سال قبل، الزامات شهرنشینی پای کوچهها را به این باغها باز کرد.
یکی از همین کوچههای سرگردان، نمازخانه را از تنه اصلی باغ جدا کرد و با رضایت صاحبان ملک، مسجد کوچک حاج شیخ علی، مستقل شد.
اگرچه نام رسمی این مسجد کوچک، حاج شیخ علی است، اما بسیاری از قدیمیهای تجریش بیتوجه به شناسنامه ثبتی، آن را مسجد رفتگرها خطاب میکنند.
رفتگرهایی که ده روز اول عاشورا را از دهه ۳۰ در این مسجد اقامه عزا می کردند، وارثان مجازی این مسجد کوچک شده اند و به قول مسجدجامعی درکل ایران این پدیده که رفتگرها مسجدی داشته باشند بیسابقه است.
مسجد کشاورزان؛ کوچکترین مسجد ایران
کمی پایینتر از مسجد رفتگرها، مسجد ۲۰ متریای قرار دارد که روزگاری نمازخانه کشاورزان تجریش(!) بوده است؛ روزگاری که این حجم عظیم آهن و سیمان به خاک شمیران تجاوز نکرده بود، اینجا زمین کشاورزی بود و قنات و کشاورز و چنارهای سرو قد.
به روایت تابلوی نقاشی موجود در موزه صاحبقرانیه، تجريش در زمان ناصرالدين شاه پر بود از درختان انجير و گيلاس و مزرعههای با صفا. این باغها و زمینها کشاورزانی داشت که برای نماز خواندن و استراحت کردن بنای کاهگلی کوچکی را در کنار قناتی بنا کردند؛ از آن همه تنها همین بنا مانده که امروز مسجد عمو رمضان میخوانندش و به مسجد کشاورزان معروف شده است.
یکی از همین کشاورزان که عمو رمضان صدایش می کردند، متولی مسجد میشود و امروز نوه همان عمو رمضان، سرایدار فعلی مسجد است.
منبع:مهر